میر حیدر عزیزی
تورکای حیل اوغلو
سیدبدلاوغلو میرحیدر عزیزی 1270ـجی گونش ایلینده گونئی آذربایجانین خالخال اؤلکهسینین «سیدلر زیوهسی» (زاویه سادات) کندینده آنادان اولموشدور.
ایلک تحصیلاتینی روحانی مکتبینده باشلایارکن، گرگین دوروملا اوزلشمگ مجبوریتینده تحصیلین داوام ائده بیلمهییب، خالخالدان چیخماق مجبوریتینه اوزلشیر.
1289 ـ جی ایلده بؤیوک قارداشی سیدمدد عزیزی ایله بیرلیکده صنایع مرکزلرینده ایشلمگه باشلاییب نهایت 1291 ـ جی ایلده وطن عشقیایله چیرپینان اورک آنا یوردوندان اوزاق قالماغا دؤزه بیلمهییب بیر داها خالخالا قاییدیب، اکینچیلیک ایشلرینه مشغول اولموشودور.
میرحیدر عزیزی 1296 ـ جی ایلینده « عدالت » فیرقهسیله تانیش اولارکن، بو فیرقهیه گیرمکله رسمی اولاراق اینقالبی فعالیتلره اوز گتیردیلر. بو شهیدین اینقیلابی و آزادلیق حرکاتینا جلب اولونماسیندا گؤرکملی اینقلابی حرکات خادمی رحمتلیک سیدجعفر جوادزادهنین بؤیوک تأثیری اولموشدور.
صنایع مرکزلرینده، کارگر محیطینده اولماق، بئله محیطلرین پیس وضعیتلرین یاخیندان گؤروب و تجروبهلی اینقیلاب خادیملریله اؤزللیکله سیدجعفرله تانیشلیقی میرحیدر عزیزینین سیاسی شعورونون فورمالاشماسیندا بؤیوک رولو اولا بیلمیشدیر.
1321ـجی ایلده توده حزبینین خالخال بؤلومونون أن چالیشقان اؤیهلریندن اولوب و نهایت 1324ـجی ایلده آذربایجان دموکرات فیرقهسی قورولارکن توده حزبینی باشقا اؤیهلری کیمی بو حرکتی آذربایجان میلی منافعلرینه داها اویغون گؤروب بو آزادلیق و دموکرات حرکته قاتیلیر.
رحمتلیک پیشهورینین تاپیشیریغی ایله تبریزه گئدیب، مجلس سئچگیلرینین 14ـجی دوورونده جیدی صورتده فعالیت گوستریر. آذربایجان میلی حوکومتی قورولارکن بو حوکومتین ایصلاحات تدبیرلرینی حیاتا کئچیریلمهسینده باجاردیقدا چالیشیب و بو فیرقهنین مرام و آماجینی آچیغلاییب، نهضتین غلبهسینده اونون بیر فدایی باشچیسی کیمی خیدمتلری نظره آلیناراق میلی حوکومت تکلیفی اساسیندا میلی مجلس طرفیندن 21 آذر میدالیله تلطیف اولونور.
شهیدعزیزی، خلق ایشینه صداقتلی و باجاریغا چالیشما نتیجهسینله خالخال شهرستانینین خورش روستم و شاهرود اؤلکهلرینین اؤلکه باشقانی(بخشداری)نی قبول ائدرکن معین زاماندا بو اؤلکه لرین فدایی دستهلرینه باشچیلیق ائدیر.
شاهرودا ایرجخان و خورش روستمده اکرمخان ایله ووروشماقدا اؤنجول اولاراق، فعال صورتده ایشتیراک ائدیب، خالقین اله گتیردیگی نائلیتلری هابئله اؤلکهنین امنیت و آسایشینی قورماقلا، میلی حوکومت هدفلرینی قاباق آپارماقدا چوخ اؤنملی ائتگی بوراخیر.
1325ـجی ایلده ایرتجاع قوشونلارینین میللتی آنلادیب زنگانا آذوقه یئتیرمک بهانهسیله بو اؤلکه توپ و تفنگ توکوب، بوتون قاباغا گلنلری اؤلدورمگه باشلاماق خبرینی آلارکن، تبریزدن خالخالا قایییدیر. ایرتجاعیلرین خالخالا گیرمکدن قاباغینی آلماق ایستهییر و او اؤز فداییلریله بیرلیکده ییرتیجی و قانایچن پهلوی عسگرلرینین قاباغیندا سون گولـلهسینهقدر دؤزوب و نهایت 43 فداییلریله موحاصیریه آلینیب شیدتلی ووروشمادان سونرا، یولداشلارینین چوخو شهید اولوب و اؤزیله بیر نئچه یولداشلاری توتولورلار. رحیمسیز و دؤزومسوز ایشکنجهلردن سونرا خورش روستم بؤلگهسینین مرکزی، هئیشئیین شهرینه گتیریلیب گولهلهمک تصمیمی توتولور. گولهلهمک زامانی اونون قولونو باغلاییب اوزونو دووارا ساری چئویرمگی ایسته ییرلر « من همیشه دوشمنله اوز ـ اوزه ووروشموشام … » سؤزو جاواب دئیرکن سؤزونو سونا چاتماغینا آمال وئرمهدن اونا آتیش آچیرلار.
شهید میرحیدرعزیز منحوس و سویسئور (نژادپرست) پهلوی رژیمینین قولدور دستهلری طرفیندن فیزیکی جهتدن محو ائدیلسهده او، اؤلمهمیشدیر. اونون آذربایجان 21 آذر حرکاتیندا خیدمتلری و عزیز خاطیرهسی فداییلریمیزین، آزادلیق اوغروندا او و وروشانلارین کؤنلونده ابدی یاشایاجاقدیر.
نوشته شده توسط جلالی
والا دفعههای قبلی اینطوری نبود. از آزمایش و این حرفها خبری نبود به خدا! ولی اینبار گفتن تا اسم آقا داماد رو صدا کردیم باید بره آزمایش ادرار و خون و غیره بده!
روی صندلی نشستم و منتظر موندم برای آزمایش اعتیاد. یه آقای قدبلند و لاغر مردنی که انگار تازه از سر منقل پاشده و اومده که آزمایش اعتیاد بده، یه گالن آب گرفته بود دستش و قٌـلـٌپ قـٌلـٌپ میرفت بالا، از اینور به اونور سالن قدم میزد و زیر لب غر میزد که ای بابا! هرچی آب میخوریم "نمیاد که نمیاد"!
بعد از ده دقیقه صدام کردن و من هم رفتم به سوی "دستشویی برادران". آقای "مسئول نظارت بر امور جیش(!)" اونجا روی چهارپایه نشسته بود. تا من رو دید لبخندی زد و گفت: " آقای داماد! مبارک باشه ایشالله!". بوی تند دستشوئی داشت خفهام میکرد. به زور لبخندی زدم و تشکر کردم. یه لیوان یکبار مصرف (خالی) بهم تعارف کرد تا پر تحویلش بدم! زیر چشمی نگاهی کرد و گفت: "شیرینی ما هم فراموش نشه!". یه دستم لیوان و سایر مخلفات(!) بود، با اون یکی دستم 500 تومن از جیبم درآوردم و به طرف دادم.
بعد گفتن صداتون میکنیم برای آزمایش خون. صدام که کردن، رفتم توی یه اتاق دیگه. خانوم دکتر لبخندی زد و گفت: "بهبه! چه آقا دوماد خوشتیپی! مبارک باشه!". سوزن آمپول رو تا اونجا که میرفت فرو کرد توی رگ من بدبخت و گفت:" البته شیرینی ما فراموش نشهها!". یه دستم به پنبه الکل روی بازوم بود، با اون یکی دستم 500 تومن از جیبم درآوردم و به خانوم دکتره دادم.
از اتاق آزمایش خون که اومدم بیرون همون آقا لاغره رو دیدم که داشت با مسئولین اونجا جر و بحث میکرد که: "آقا باور بفرمائید هرچی آب میخورم نمیاد! میشه من برم فردا بیام برای آزمایش"؟؟
گفتن کلاس معارفه و آموزش قبل از ازدواج تشکیل میشه، باید بریم دو تا کتاب تهیه کنیم و بریم سر کلاس تا آموزش ببینیم! یه خانومه بود که کتابهای درسی(!) رو توزیع میکرد، لبخندی زد و گفت: "مبارک باشه آقای دوماد!". دو تا کتاب آموزشی رو بهم داد و گفت: "البته شیرینی ما هم فراموش نشه!". یه دستم به کتابها بود، با دست اون یکی دستم 500 تومن از جیبم درآوردم و به دختره دادم.
همراه با بقیه آقا دومادها سر کلاس توجیهی که رفتیم، آقای دکتر با یه فیلم ویدئویی وارد اتاق شد. گفت آقایون دومادها خسته نباشید! یه سری آموزشهای قبل از ازدواج هست، البه شماها ماشالله همتون خودتون واردین!، یه جعبه هم اونجا رو اون میزه، شیرینی هاتون فراموش نشه!!" ، فیلم رو گذاشتو و خودش بدو بدو از اتاق خارج شد!
و اما این فیلم خودش ماجرائی داشت! اولش که از همون اولین روز خلقت شروع کرد!:
"..و خداوند زمین را از دو جنس نر و ماده آفرید..."!
دو تا مرغابی نشون داد که احتمالا نر و ماده بودن و توی برکه داشتن با هم شنا میکردن. دو تا میمون نشون داد که توی جنگل از این شاخه به اون شاخه میپریدن و جیغ جیغ میکردن! یه روباه نشون داد با دوتا بچه روباه که باباشون احتمالا رفته بود اداره(!) یا دنبال شکار یه لقمه نون حلال برای زن و بچهاش. دو تا مرغ عشق نشون داد که داشتن نوکهاشون رو به هم میمالیدن و درگوش هم شماره تلفن رد و بدل میکردن و منکرات انداخته بودشون تو قفس! خلاصه یه 5 دقیقهای رازبقا نشون داد، بعد یهو دوربین یه شات گرفت از میدون امام حسین و صف اتوبوس خط تهرانپارس و برادران و خواهرانی که غیورانه مثل مور و ملخ (همون راز بقاهه!) توی همدیگه میلولیدن! خلاصه دیگه کاملا بهمون ثابت شد که زمین از دو جنس نر و ماده آفریده شده!
بعد یه آقا دکتر مهربونی رو نشون داد که اومده بود و توصیههای ایمنی میداد! میگفت میخواین زنتون رو ماچ کنین سعی کنین قبلش حموم برین که تنتون بوی عرق نده، دندوناتون رو مسواک بزنین، موهاتون رو قشنگ شونه کنید. گفت خانومها هم باید یاد بگیرن که تا شوهرشون میاد خونه آب دستشونه بزارن زمین و برن یه لیوان آب خنک برای شوهرشون بیارن! لباس آراسته بپوشن و با آغوشی باز از همسرشون پذیرایی کنن. یه آقای روحانی هم نشون داد که اومد و اون هم همین رو گفت. گفت که اگر خانوم خانه "با آغوش باز" باشد این از هر عبادتی بهتره. بعد باز دوباره آقای دکتر اومد که بگه مسواک نشه فراموش! بعد گفت: اگه شوهر اومد خونه و دید زنش حال نداره که برن خونه آقا ناصر اینها، بنده خدا رو زور نکنه که پاشو بریم پاشو بریم. بعد گفت که باید به همسر خود احترام بگذاریم و براشون گل بخریم و از زحمات و زرشک پلوهائی که برای ما میپزن تشکر کنیم. بعد دوباره آقای روحانی اومدن و گفتند که: آن روزِی که رفتار شوهر با همسر از روی مهر و محبت نباشد، همانا آنروز بر زن و شوهر حرام است. به همسران خود احترام بگذازید همانگونه که امام حسین به همسر خویش احترام عمیق میگذاشتند."
بعد بهمون یاد دادن که چگونه سر صحبت را آغاز کنیم! یک نمایش نشون دادن با یک آهنگ زمینه رومانتیک. یه میز گرد بود یه دختره اونطرف نشسته بود، یه پسره از این طرف اومد با یه شاخه گل رز! شاخه گل رو گذاشت روی میز و اینطرف میز نشست. بعد هر دوتاشون خندیدن و عشوه اومدن! لبهاشون تکون میخورد (یعنی داشتن با هم حرف میزدن!) آهنگ رومانتیک هنوز بود! بعد تصویر آروم آروم رفت و دوباره اومد. اینبار میز هنوز بود، گل هنوز بود، آهنگ رومانتیک هنوز بود، ولی اینور و اونور میز کسی نبود!!! بعد دوباره آقای روحانی اومد و گفت: دیدین بهتون گفتم با همسر خود مهربون باشین بد نمیبینین؟؟!" خلاصه کلی آموزش دیدیم، با چیزهای دیگه!
و ما از اون به بعد در کنار همسرمون به خوبی و خوشی زندگی کردیم!
انشالله خدا نصیب همه کنه که ازدواج کنن! هیچی نداشته باشه، حداقل این حسن رو داره که میرین سر این کلاسها و یه خورده میخندین!
بله! معروفترین گوزوی جهان یک فرانسوی است بنام لوپتومین که در اوایل قرن 20 نمایش اجرا می کرد. این آقای هنرمند می توانست با مقعد آب هورت بکشد. در نمایشها لوپتومین در یک ظرف آب می نشست و تمام آبها را از مقعد بالا می کشید و بعد مثل شلنگ آتش نشانی با قدرت بیرون می پاشید. کار دیگرش این بود که هوا را از مقعد به درون می کشید و بعد به صورت موزیکال بیرون می داد و یا صدای پرنده ها و حیوانات دیگر را در می آورد.
چند نکته دیگر:
1- بوی چس حیوانات گوشتخوار مثل سگ و گربه خیلی بد است.
2- سگها از بوی چس آدم خوششان می آید و برای همین دنبال سر آدمهایی که چسیده اند راه می افتند تا لذت ببرند.
3- قهرمان گوز در میان حیوانات موریانه است (بخاطر رژیم چوب) و به گفته دانشمندان به خاطر بالا بودن تعداد این حشرات، گوز موریانه ها یکی از عوامل تاثیرگذار بر گرم شدن جو زمین است.
4- گاز متان حاصل ازگوز و آروغ گاوها و گوسفندان (و سایر نشخوارکنندگان) هم از عوامل گرمازا و آلوده کننده جو زمین است. برای همین دانشمندان ژنتیک نیوزیلند مشغول یافتن راهی برای تولید گاو و گوسفندهایی هستند که متان تولید نکنند. گوز نشخوار کنندگان بی بو است ولی نسبت به انسان بسیار پر صداتر و طولانی تر است.
5- اگر در یک محیط کوچک و سربسته (مثل آسانسور یا زیر لحاف) زیاد بچسید، ممکن است دچار سرگیجه شوید (بخاطر کمبود اکسیژن و بالا بودن میزان گازهایی مثل متان و دی اکسید کربن) ولی مطمئن باشید خفه نخواهید شد